تاریخچه روز عشق ایرانی برای ایرانیان و روز ولنتاین در ملل دیگر
در تاریخ : 94.11.07
سرزمین آریایی : روزی بنام ولنتاین که برخی حتی بر اساس تقلید از دیگران و نداشتن شناخت از این روز و تاریخچه آن ، اقدام به جشن گرفتن و دادن هدیه و ... به دوستان و عزیزانشان میکنند و از وجود همین روز در فرهنگ اصیل ایرانی خود بیخبرند. روز ولنتاین نماد عشق و محبت و دوست داشتن است که در ملل غیر ایرانی و ایران جشن گرفته میشود و این در حالی است که در ایران و فرهنگ ایران ، روزی که ریشه آن به تاریخ کشور عزیزمان باز میگردد ، برای ابراز محبت و عشق به آنان که برایتان عزیزند تعیین شده و روز سپندار مذگان نام گرفته است. درادامه با این روز و تفاوت آن با روز ولنتاین و تاریخ دقیق آن بیشتر بدانید.
وقتی به شروع و چگونگی وقوعش فکر می کنم، بنظرم همه چیز گیج و پیچیده می آید! اما ظاهرا این گیجی چندان هم عجیب ودور از انتظار نیست،چون عبارت "ضربه فرهنگی" را چنین تعریف کرده اند: "تغییراتی در فرهنگ که موجب به وجود آمدن گیجی، سردرگمی و هیجان می شود."
این ضربه چنان نرم و آهسته بر پیکر ملت ما فرود آمد که جز گیجی و بی هویتی پی آمد آن چیزی نفهمیدیم!
شاید افراد زیادی را ببینید که کلمات Hi و Hello را با لهجه غلیظ Americanاش تلفظ می کنند. اما تعداد افرادی که از واژه درود استفاده می کنند، بسیار نادر است!
همینطور کلمه Thanks بیش از سپاسگزارم و Good bye بسیار راحت تر از «بدرود» در دهان ها می چرخد. ما حتی به این هم بسنده نکرده ایم!
این روزها مردم برگزاری جشن ها و مناسبت های خارجی را نشانه تجدد، تمدن و تفاخر می دانند.
سفره هفت سین نمی چینند، اما در آراستن درخت کریسمس اهتمام می ورزند!
جشن شب یلدا که به بهانه بلند شدن روز، برای شکرگزاری از برکات و نعمات خداوندی برگزار می شده است را نمی شناسند، اما همراه و همزمان با بیگانگان روز شکرگزاری برپا می کنند!
همه چیز را در مورد Valentine و فلسفه نامگذاریش می دانند، اما حتی اسم "سپندار مذگان" به گوششان نخورده است.
چند سالی ست حوالی25و26 بهمن ماه (14 فوریه) که می شود هیاهو و هیجان را در خیابان ها می بینیم. مغازه های اجناس کادوئی لوکس و فانتزی غلغله می شود. همه جا اسم Valentine به گوش می خورد. از هر بچه مدرسه ای که در مورد والنتاین سوال کنی می داند که "در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است بنام کلودیوس دوم. کلودیوس عقاید عجیبی داشته است از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد. از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند.کلودیوس به قدری بی رحم وفرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان را نداشت.اما کشیشی به نام والنتیوس(والنتاین)،مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد.کلودیوس دوم از این جریان خبردار می شود و دستور می دهد که والنتاین را به زندان بیندازند. والنتاین در زندان عاشق دختر زندانبان می شود .سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق،با قلبی عاشق اعدام می شود...بنابراین او را به عنوان فدایی وشهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق!"
اما کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
« سپندار مذ پاسبان تو باد . . . . . ز خرداد روشن روان تو باد » " فردوسی"
در ایران باستان، از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است. این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با 29 بهمن، یعنی تنها 3 روز پس از والنتاین فرنگی! این روز "سپندارمذگان" یا "اسفندارمذگان" نام داشته است.
"سپنته آرمئیتی" که چهارمین امشاسپند در دین زرتشت است، در پهلوی "سپندازمذ" گفته شده که به معنی فروتنی است. از طرفی چون این امشاسپند، سومین امشاسپند بانو ست و به دلیل مقام بزرگی که زن در کیش مهر دارد، این روز به نام و مخصوص زنان بوده است. جشنی که در این روز برگزار میشده به "سپندارمزگان" معروف است. نامهای دیگر آن "مردگیران"، "مژدگیران" می باشد.
ابوریحان بیرونی مینویسد: "اسفندارمذ ایزد موکل بر زمین و ایزد حامی و نگهبان زنان پارسا و درستکار است. به همین مناسبت این روز عید زنان به شمار میرود."در زمان ابوریحان این رسم وجود داشته است. در این روز مردان به جهت گرامیداشت مقام زن به آنها هدیه میدادند. این جشن تنها بخشش هدایا نبوده بلکه در این روزها زنان فرمانروایی میکردند و مردان از آنها اطاعت میکردند. به این دلیل به این روز مردگیران میگفتند که در این جشن زنها میتوانستند با آزادی و اختیار خویش مرد زندگی خود را انتخاب کنند.
همچنین "سپندارمذ" در اوستا، "سپند آرمیتی" و در پهلوی، "سپندارمت" یا " سپندارمد" و در فارسی، "سپندارمذ" یا "اسفند"خوانده میشود که مرکب است از دو جزء "سپند" به معنی "ورجاوند" و "آرمیتی" که معنی اندیشه و فداکاری و بردباری و سازگاری و فروتنی میدهد. در پهلوی معنی این ترکیب را "خرد کامل" نوشته اند. در گاهان، غالبا جزء دوم آن ( آرمیتی ) به تنهایی آمده و یکی از فروزههای "مزدا اهوره" است. اما در اوستای نو، سپندارمذ نام یکی از امشاسپندان است که در گروه سهگانه امشاسپند بانوان – سپندار مذ، خرداد و امرداد – جای دارند و از نمادهای مادر خدایی اهورهمزدا به شمار میرود. این امشاسپند بانو در جهان مینوی نماد دوستداری و بردباری و فروتنی اهورهمزدا و در جهان استومند، نگهبان زمین و پاکی و باروری و سرسبزی آن است. او دختر اهورهمزدا است و ایزد بانوان آبان ( اردویسور آناهیتا ) و دین و از یاران و همکاران او هستند و "ترومیتی" – دیو ناخشنودی و خیرهسری و یکی از بزرگان دیوان - دشمن اوست. در گاهان از "سپند آرمیتی" چون پرورشدهندهی آفریدگان یاد میشود و از طریق اوست که مردم برکت مییابند. مزدا اهوره او را آفریده است تا رمهها را مرغزارهای سرسبز ببخشد. در اوستای نو، او دارندهی دههزار داروی درمانبخش است. و نام او معمولا مترادف با زمین آمده است. دکتر بهار مینویسد: " در وندیداد آمده که بعضی آن را با زمین یکی دانسته اند. مولتن براین بر این گمان است که این نام در اصل "آراماتا" بوده است به معنی "مادر زمین". واژهی "ساندارامت" در ارمنی ( به معنی اندرون زمین ) صورتی از "سپندارمذ" است. پنجمین روز ماه و دوازدهمین ماه سال به نام این امشاسپند بانو است که در فارسی اسفند گفته میشود. گل بیدمشک را نیز ویژهی او دانسته اند.
سپنتا آرمیتی شکل مونث کلمه سپنت یا سپنته است معادل امروزی برای این کلمه ایرانی و اوستایی مقدس است. سپنتا آرمیتی در پهلوی معنای درست منشی دارد. همه جهان فرزندان سپندارمذ هستند، اما خصوصیتهای این امشاسپند بیشتر جنبه معنوی و روحانی زنان را دربر میگیرد. در برابر این امشاسپند ما اردیسور اناهید یا آناهیتا است که حالت مادی تر و اساطیری دارد.براساس عقاید ایرانی زردشتی زمانی که زن بد و دزد بر روی زمین راه میروند این امشاسپند آن چنان آزرده میشود که گویی فرزند مرده در شکم دارد. یکی از صفتهایی که برای او نام میبرند « گله اوبار(GELE OBWAR)» است. اوباردن به معنای خوردن و بلعیدن است، یعنی او همه گله و شکایتها و رنجها را را به خود میپذیرد، مثل زمین. او مثل زمینی است که هم نیاکان را خوراک میدهد، هم بدان را و هر بدی و صدمهای را که به او زده شود، میپذیرد و شکایت و گله نمیکند. ناخرسندی شان نمیدهد و رنجهای خود را پنهان میکند و از بدیهای دیگران در میگذرد. حالتهای بیشتر و پذیرندگیهای روحانی را برای امشاسپند سپندارمذ ذکر کردهاند.
این امشاسپند چون موکل زن و زمین بود نگهبانی از مرزها را نیز بر عهده داشت و همان ایزدی است که تیر را برای آرش آماده کرد تا مرز ایران و توران را دوباره ترسیم کند و تیر آرش شیوا تیر را تا آن سوی جیحون همراهی کرد. فردوسی در شاهنامه درباره سپندار مذ میسراید:« سپندار مذ پاسبان تو باد / ز خرداد روشن روان تو باد».
فلسفهی بزرگ داشتن این روز به عنوان روز عشق به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب میکردند و علاوه بر اینکه ماهها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند. به عنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، اندیشه ) که نخستین صفت خداوند است، روز سوم اردیبهشت یعنی "بهترین راستی و پاکی" که باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهریور یعنی "شاهی و فرمانروایی آرمانی" که خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن. زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق میورزد. زشت و زیبا را به یک چشم مینگرد و همه را چون مادری در دامان پرمهر خود امان میدهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را به عنوان نماد عشق میپنداشتند. در هر ماه، یک بار، نام روز و ماه یکی میشده است که در همان روز که نامش با نام ماه مقارن میشد، جشنی ترتیب میدادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمین روز هر ماه، مهر نام داشت و در ماه مهر، مهرگان لقب میگرفت. همین طور روز پنجم هر ماه "سپندارمذ" یا "اسفندارمذ" نام داشت و در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ نام داشت، جشنی با همین عنوان میگرفتند(1). سپندار مذگان جشن زمین و گرامیداشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا میکردند. در این روز زنان به شوهران خود با محبت هدیه میدادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت میکردند.
ملت ایران از جمله ملتهایی است که زندگیاش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است، به مناسبتهای گوناگون جشن میگرفتند و با سرور و شادمانی روزگار میگذرانده اند. این جشنها نشاندهندهی فرهنگ، نحوهی زندگی، خلق و خوی، فلسفهی حیات و کلا جهانبینی ایرانیان باستان است. از آنجایی که ما با فرهنگ باستانی خود ناآشناییم، شکوه و زیبایی این فرهنگ با ما بیگانه شده است . نقطه مقابل ملت ما آمریکاییها هستند که به خود جهان بینی دچار می باشند. آنها دنیا را تنها از دیدگاه و زاویه خاص خود نگاه می کنند. مردمانی که چنین دیدگاهی دارند، متوجه نمی شوند که ملت های دیگر شیوه های زندگی و فرهنگ های متفاوتی دارند. آمریکاییها بشدت قوم پرستند و خود را محور جهان می دانند. آنها بر این باورند که عادات، رسوم و ارزش های فرهنگی شان برتر از سایرین است. این موضوع در بررسی عملکرد آنان بخوبی مشهود است. بعنوان مثال در حالی که این روزها مردم کشورهای مختلف جهان معمولا به سه، چهار زبان مسلط می باشند، آمریکاییها تقریبا تنها به یک زبان حرف می زنند. همچنین مصرانه در پی اشاعه دادن جشن ها و سنت های خاص فرهنگ خود هستند.
اطلاع داشتن از فرهنگهای سایر ملل و مرعوب شدن در برابر آن فرهنگ ها، دو مقوله کاملا جداست.با مرعوب شدن در برابر فرهنگ و آداب و رسوم دیگران، بی اینکه ریشه در خاک، فرهنگ، مذهب و تاریخ ما داشته باشد، اگر هم به جایی برسیم، جایی ست که دیگران پیش از ما رسیده و جا خوش کرده اند! برای اینکه ملتی در تفکر عقیم شود، باید هویت فرهنگی تاریخی را از او گرفت. فرهنگ مهم ترین عامل در حیات، رشد، بالندگی یا نابودی ملت ها است. هویت هر ملتی در تاریخ آن ملت نهاده شده است.
1) در تقویم قدیم هر ماه 30 روز داشته، پس پنجمین روز اسفند ( سپندار مذگان ) 335 مین روز از سال بوده است، که در تقویم جدید 29 بهمن 335 مین روز از سال می باشد.
بیایید ایران و تاریخ ، رسوم و آئین های ایرانی را زنده نگه داریم
دسته بندی : مطالب خواندنی » دانستنیها
بازگشت