سرزمین آریایی : خویشخند به ضعفهای خود میخندد. رواندرمانگران خویشخندی را درمان بسیاری از بیماریهای روانی، ضعفهای شخصیتی و کژیهای نفسانی میدانند. خویشخند حتی ناتوانیها و رنجوریهای روانی کسانی را هم که به خویشخندی او میخندند، به نوعی درمان میکند. زیرا آنان، بی آنکه اقرار کنند، با او احساس همدلی و همهویتی میکنند.
اگر در فرهنگهای فارسی به معنای واژههایی مانند ریشخند، مسخرگی، بذله گویی، هزل، طنز، شوخی، دست انداختن، استهزاء، مضحکه، لطیفه، مُطایبه، مِزاح و جز اینها بنگرید، خواهید دید که همۀ آنها را در زبان فارسی کم و بیش به یک معنا به کار میبرند. درواقع، همۀ آنها در نهایت، بیان کنندۀ کاری یکسان اند که در آن، کسی، گروهی، قومی، ملتی، پیروان مذهبی، چیزی یا حیوانی موضوع خنده قرار میگیرد. این کار در ایران پیشینۀ درازی دارد و اگر توجه کرده باشید، کسانی که در این کار مهارتی دارند، معمولاً نه خود خویشتن بلکه دیگران را دست میاندازند و بدینسان، سبب خندۀ حاضران میشوند. در سنت ایرانی اگر کسی خودش را دست بیندازد، دلقک نامیده میشود که واژهای است تحقیرآمیز و شاید برگرفته از نام «مسخره» ای موسوم به طلحک است.
از طلحک، که مسخرهای در دربار سلطان محمود غزنوی بوده و به احتمال زیاد واژۀ «دلقک» از نام او گرفته شده، آگاهی زیادی نداریم. اما با توجه به معنای تحقیرآمیز دلقک در فارسی شاید بهتر باشد برای بیان حال کسی که خود را دست میاندازد و با این کار مایۀ خندۀ دیگران میشود، از واژۀ «خویشخندی» استفاده کنیم. معروفترین «خویشخند» جهان اسلام ملانصرالدین است که با نامش آشنا هستید. او را مردی افسانهای میدانند که نمونۀ سادگی و گاه بَلاهت بوده است. چرا او توانسته است مرزهای فرهنگها را درنوردد و در ذهن و زبان مردمان گوناگون جایگیر شود؟ کنایهها و مثلهایی که به نام او ساختهاند، نمونههای عالی از سادگی و ظرافت طبع هستند. علت اصلی پایداری او را بیشک در «خویشخندی» او باید جست.
خویشخندی را نباید با خودشکنی اشتباه کرد. خودشکن به کسی میگویند که از فروتنی خویشتن را بشکند. در حالی که در خویشخندی، آدمی خود را بالا میکشد تا بهتر بتواند روان خویش را بکاود و چیزهای غریب و غیرعادیِ نهفته در آن را بیابد و آشکار کند. رواندرمانگران خویشخندی را درمان بسیاری از بیماریهای روانی، ضعفهای شخصیتی و کژیهای نفسانی میدانند. خویشخند حتی ناتوانیها و رنجوریهای روانی کسانی را هم که به خویشخندی او میخندند، به نوعی درمان میکند. زیرا آنان، بی آنکه اقرار کنند، با او احساس همدلی و همهویتی میکنند. خویشخند، هنگامی که به کژیها و ضعفهای خویش میخندد، درواقع، جدیت و نرمشناپذیری آزاردهندۀ روانیاش را ترک میگوید و پا به جهان کودکی میگذارد.
از نمونههای موفق «خویشخندی» در میان ایرانیان، میتوان از داستانهای مصور مرجان ساتراپی به زبان فرانسه زیر عنوان «پرسپولیس» یاد کرد. یکی از مایههای اصلیِ موفقیت چشمگیر این داستانها در فرانسه و دیگر کشورهای جهان بیشک خویشخندی صمیمانۀ نویسندۀ آنها بود چنان که بیشتر خوانندگان با او احساس همدلی و همهویتی میکردند. در این داستانها مرجان ساتراپی اساساً به خویشتن میخندد. ساده دلی، ضعفها، خوش خیالیها، سختیها و حتی زبونیهای خود را با شوخطبعی هنرمندانه توصیف و تصویر میکند.
رواندرمانگران خویشخندی را برای کسانی که دچار افسردگی، سرخوردگی و ناکامی هستند، توصیه نمیکنند. خویشخند باید بر خویشتن مسلط باشد تا بتواند با آگاهی از ضعفهای خود، آنها را به موضوع خنده تبدیل کند. به عقیدۀ بسیاری از رواندرمانگران، طنزپردازانی که معمولاً دیگران را مسخره میکنند، بیشتر وقتها گیر و گرفتاریهای روانیخود را به آنان فرامیافکنند.